از اول کتاب مقدس شروع کردم به خوندن و تا آخرین سوره قرآن اومدم جلو اما یه اتفاقی افتاد که برگام ریخت
وسطای مزامیر بودم و داشتم قسمتهایی از دعاهاشو با قرآن تطبیق میدادم که حینش یهو خوابم برد ، ظهر بود و با اجازتون سه پرس قرمه سبزی اهوازی (غذایی که خیلی دوستش دارم نه از این قرمه سبزی تهرونیا) خورده بودم و عادت دارم وقتی شکمم پر باشه و بعدش تمرکز داشته باشم خلسه میرم یا خوابم میگیره خلاصه بزور چشممو باز گذاشته بودم جفت کتابها هم کنارم بودن یهو رفتم...
هنوز باورم نمیشه ، موکل یهودی سمیه با مسلمونها جلوی هم وایساده بودن!!!
فکر کردم شاید میخوان دعوا کنن اما در کمال تعجب داشتن همو نگاه میکردن!!! فقط همین
ببینید وقتی کسی با موکلی باشه و کارهایی که میگه رو بکنه (من کارهاشونو حسی میکردم مثلا یهو ذهنم میومد باید الان نماز بخونم یا ذکر فلان رو بگم) موکل بهش خیلی نزدیک میشه و خب من اونموقع ها توانایی درستی نداشتم برای همین مطمئنا خیلی کم دیدمشون
بهرحال موجودات با دینهای مختلف هیچوقت با هم بحث نمیکنن اما ما انسانها حاضریم بخاطر عقاید مختلف همو تیکه پاره کنیم.
مواجه شدن موکل های مسلمون با موکل یهودی...برچسب : نویسنده : mavaraiiegomnam بازدید : 217