شانس بد

ساخت وبلاگ
خلاصه من یه مدت مسلمون سنی بودم که ناگهان همه چی با خل شدن سمیه خراب شد

سمیه یهو نمیدونم چطوری تماس شدید به مسحیت پیدا کرد و دیگه اسلام بی اسلام

همین باعث شد موکلاش ترکمون کنن ... و ما دقیقا وسط طلسمهای مادربزرگم گیر افتادیم و دعواهای شدید کردیم طوری که وسایل میشکستیم تا آروم بشیم ....

مسیحی پروتستان شد از یه مشت کشیش احمق بی شرف تازه بدوران رسیده ایرانی تبعیت کرد طوری که بمن میگفت شهوت انگیز شیطانی

و کاری کرد که من حالم از مسیحیت بهم بخوره البته ارادت قلبی به حضرت مسیح دارما 

و ما جای مذهبی بودیم و این خیلی خطرناک بود مخصوصا که برای خود نشون دادن صلیبشو کتاب مقدسشو دستش میگرفت و همه جا از عمد نشون میداد ، ادعا میکرد قدرت پاکسازی از جن و دیو داره

شفا میتونه ببده و...............

که همینطور که حدس میزنید هیچ عددی نبود.

فقط بعضی وقتها جو گیر میشد دعا میکرد زبونش عوض میشد بقول خودش تغییر میکرد و یه زبون دیگه حرف میزد ولی خیلی عجیب انگلیسی بلد نبود ولی ایتالیایی میخوند و میفهمید!!!

(بعدها فهمیدم یه روح پروتستان تسخیرش کرده بود اینم که مدیوم )

خلاصه تصمیم گرفتم یه کاری بکنم این از این حالت دربیاد و از طرف دیگه رگ خواب ذهنمم تقریبا فهمیده بودم توی یه خلسه سعی کردم از بین ببرم مسیحیتشو دیدم یه چیز سفید پرواز کرد رفت از فرداش کاتولیک شد و دیگه انقدر تعصبی و اینجوری نبود. بلکه یهو شد آدم که به دیگران احترام میزاشت

اما بازم خوب نبود چون طلسم داشتیم و جنگ و دعوامون زیاد بود

مواجه شدن موکل های مسلمون با موکل یهودی...
ما را در سایت مواجه شدن موکل های مسلمون با موکل یهودی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mavaraiiegomnam بازدید : 217 تاريخ : دوشنبه 9 ارديبهشت 1398 ساعت: 12:47